تعداد نشریات | 25 |
تعداد شمارهها | 924 |
تعداد مقالات | 7,618 |
تعداد مشاهده مقاله | 12,414,010 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 8,836,133 |
زنانگی و ورزش | ||
مطالعات اجتماعی روان شناختی زنان | ||
مقاله 3، دوره 13، شماره 2، تیر 1394، صفحه 67-92 اصل مقاله (373.1 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22051/jwsps.2015.2050 | ||
نویسندگان | ||
سعیده صدیقی1؛ محمد سعید ذکایی2 | ||
1فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مطالعات زنان از دانشگاه علامه طباطبایی | ||
2استادیار دانشگاه علامه طباطبایی | ||
چکیده | ||
زنانگی و ورزش هر دو سازههای اجتماعی و رفتارهای فرهنگی هستند و در همبستگی با بستر اجتماعی شکل میگیرند. در این پژوهش سعی بر آن بود که از تجربۀ زیستۀ زنان ورزشکار استفاده شد. بنابراین، با رویکرد کیّفی و با تکنیک مصاحبه در میدان پژوهش اجرا شد. نمونۀ مورد مطالعه از مجموع مصاحبه با 36 نفر از دختران و زنان با طیف سنی 46 -14 سال شهر تهران تشکیل شد که در دو نوع متفاوت ورزشهای رزمی و ایروبیک سابقه ورزشی حرفهای و غیرحرفهای دارند. آنچه در طی پژوهش مشخص میشود این است که پس از انتخاب ورزش و استمرار در پرداختن در آن عاملیتی مشترک و اعتماد به نفس در افراد پرورش پیدا میکند که هر دو گروه این افراد دست به خلّاقیّت در متن میزنند. تلفیق ظرافت و خشونت در عین گزینش صفات متضاد مثل ظرافت و قدرت و همچنین سوژهگی بدنهای ورزشکاری، نشان از این عاملیت و خلّاقیّت دارد و این ورزشکاران از این طریق معنای زنانگی را وسعت میبخشند و فضا را برای خلّاقیّت و گزینشگری کنشگر اجتماعی باز میکنند. همچنین نقش پررنگ عاملیت تا حدی است که عوامل اجتماعی مؤثر در این حوزه را نیز در مینوردد | ||
کلیدواژهها | ||
زنانگی؛ ورزش؛ سوژهگی؛ عاملیت؛ فرهنگ؛ جامعهپذیری جنسیّتی | ||
عنوان مقاله [English] | ||
Femininity and Sport | ||
نویسندگان [English] | ||
Saeideh Seddighi1؛ Mohammad Saeed Zokaei2 | ||
چکیده [English] | ||
Femininity and sport are both social construction and cultural behavior that are created in close relation to social context. This research uses life experience of female athletes by using quality method analysis of data from the observation and interviews with 36 members of female athletes in ages 14-46 years in Tehran, who do either aerobic exercise or martial art either professionally or amateur. It is found in this research that both groups of female athletes gain strong agency and high self-confidence after starting sport and continuing doing sports causes creativity in this context. Combination of adroitness and power puts together features such as adroitness and power and also subjectivity of athlete bodies and together they represent agency and creativity and in fact they try to expand the meaning of femininity through creativity and agency. The role of creativity, subjectivity, agency and selectivity is so strong that they could even pass social barriers | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Femininity, Sport, subjectivity, Agency, culture, Gender Socialization | ||
اصل مقاله | ||
زنانگی در حوزۀ جامعهشناسی جنسیّت و فرهنگی به دنبال این است که چگونه این اعمال، ساخته شدۀ اجتماع هستند و چگونه معانی فرهنگی را به وجود میآورند و نقش آنها در مستقر ساختن امتیاز در جامعه چیست؟ این چشمانداز تنها به ارتباط ساخت اجتماعی با اعمال اجتماعی و نتایج آنها توجه میکند. همچنین آنها بر ارتباط میان جنسیّت و فرهنگ تمرکز دارند و بررسی میکنند که چگونه اعمال اجتماع، جنسیّت و تفاوتهای جنسی را میسازد. انتظارات فرهنگی از زنانگی و مردانگی در زیر مجموعه این تحلیلها بهویژه در مطالعات ورزشکاران زن قرار میگیرد (کرن[1]، 2004: 4). از طرف دیگر ورزش در حوزهای مردانه تعریف شده و با ویژگیهای موسوم به مردانگی هماهنگ شده است. از این دید، ورزش مطلوب، ورزشی است جدی، پرجنب و جوش، ماهرانه، قدرتمندانه و زورمندانه. و باید در آن ویژگیهایی هم چون رقابتجویی، جاهطلبی، اعتماد به نفس و جرأت به نمایش گذاشته شود و اینها همگی با تصویر ارائه شده از زنانگی متضاد است. تصویر عمومی از زنانگی متناسب است با ضعف نسبی، آرامی، ملایمت، مشارکت، زیبایی و چالاکی. و این ساخت نظری مردانگی و زنانگی در ورزش (و فراغت) به وسیلۀ تشکیلات ایدئولوژیک مشابه در دیگر عرصهها از قبیل خانواده و مدرسه بازتولید میشوند. تصویری که از زنانگی برای ما ارائه شده است عمدتاً در قالب نقشهایی در متن خانه یا شریک زندگی یک مرد یا جذّاب برای مردان و مادران و همسرانی خوب و پاک است. اما با تمام اینها این زنان در حال انجامدادن فعالیتهای فیزیکی ظاهر نمیشوند یا به ندرت ظاهر میشوند و آنچه تأیید شده است ارتباط تنگاتنگ میان تصویر جنسی و مشارکت در ورزش است(.هارگریوز، 140:1981-138[2]) .مشارکت در ورزش میتواند به زنان برای غلبه بر احساس ابژه کردن بدنهای خود و گسترشدادن مهارتهای فیزیکی در میان زنان و بالا بردن توانایی فیزیکی و قدرتی آنها کمک کند و علاوه بر این میتواند اعتماد به نفس آنها را نیز بالا ببرد. از طرف دیگر قدرت فیزیکی که از طریق مشارکت ورزشی به دست میآید، با تناسب اندام و سلامتی همراه است و این گونه زنان سلامت فیزیکی و روانی خود را کنترل میکنند و کمتر احساس آسیبپذیری خواهند داشت. این عوامل نیز احساس استقلال افراد را بالا میبرد. همچنین مشارکت در ورزش میتواند چگونگی ارتباط دختران و زنان را با مردان تغییر دهد. در واقع ورزش به آنها نگرشی میدهد که میتوانند در مقابل مردان از موضع ضعف عمل نکنند و قوی باشند(کوکلی[3]، 259، 2003) . دانکن[4]اشاره دارد به اینکه رویکرد دنیای ورزش نسبت به زنان (در طی تاریخ) یا رویکرد طرد مطلق بوده است یا رویکرد طرد نسبی. این طرد (مطلق، نسبی) از دنیای ورزش نتیجه توافق وسیعتری دربارۀ تعریف زنانگی است. میتوان تبیین کرد که کمبود زنان در بعضی از رشتههای خاص ورزشی به علت تحریم اجتماعی آنهاست(دانکن، 2002: 84) درواقع دلیل طرد زنان از بعضی از ورزشها نتیجۀ توافق وسیعی است که دربارۀ زنانگی انجام شده است. بر این اساس زنانگی سازهای اجتماعی است. نکتۀ بسیار مهم دانستن این است که عاملیت فردی در این موقعیت چقدر تأثیرگذار است، ورزش در جهت این عاملیت در حرکت است یا آن نیز در جایگاه تثبیت تعاریف مرسوم در متن فرهنگی قرار دارد. در واقع هدف از این پژوهش آگاهی یافتن بر نقش متقابل زنانگی و ورزش است. به بیان دیگر بهدنبال نشان دادن الزاماتی خواهیم بود که پرداختن به ورزش با ارزشها و هویّت جنسیّتی دارد و همچنین نقشی که ارزشهای جنسیّتی با انتخاب و جهتگیریهای ورزشی دارد. در این پژوهش سعی شد با استفاده از تجربۀ زیسته زنانه این نکات روشن شود: بدنهای متفاوت، ارزشهای متفاوت در مقایسه با بدن آرمانی( زنانه، مردانه) تولید میکنند. این بدن آرمانی و این ارزشها ساخته و پرداختۀ اجتماع هستند، که نظریهپردازان فرهنگی هر کدام به نوعی به تبیین آن اقدام کردهاند. ما در اینجا مرور کوتاهی به این نظریات میافکنیم. بوردیو بدن و مدیریت آن را در رابطه با طبقه میبیند. از نظر بوردیو رابطة درونی میان جایگاه اجتماعی عادتواره و سلیقه به تولید فرمهای بدنی مشخص و جهتگیری آنها کمک میکند. در کار بوردیو مشخص میشود که بدنها درگیر خلق و باز تولید هستند و نشانی از طبقۀ اجتماعی دارند. مردم تحت تأثیر 3عامل مهم یعنی جایگاه اجتماعی، شکلی از عادتواره و ذائقه و سلیقه، بدنهای خود را به صورت متفاوت پرورش میدهند(دوفرانس[5]، 1385: 48( در واقع نحوۀ مدیریت بدن و انتخاب ورزش نشاندهندۀ نمادهای منزلتی خاص هستند، اما بعدها بودریار این نظر را به چالش کشید. به اعتقاد بودریار ما در عصری زندگی میکنیم که افراد مصرف خود را بر اساس اینکه چه کسی هستند برنامهریزی نمیکنند، بلکه افراد از طریق آنچه که مصرف میکنند، هویّت خود را تولید میکنند. فدرستون نیز معتقد است نمادهای منزلتی نسلهای قبل، دیگر قادر به رساندن مفاهیم سابق خود نیستند. بوردیو به نوعی افراد وانتخابهای آنها را در چارچوب طبقه محدود میکند و به نوعی جبرگرایی را حاکم بر افکار خویش میکند. فوکو بدن را در رابطۀ قدرت میبیند. در واقع فوکو بدن را به عنوان فرآورده قدرت و دانش تجزیه و تحلیل میکند و بر شیوههایی تأکید میکند که انسانها بدن خود را تغییر شکل میدهند، مدیریت میکنند و از نظر اجتماعی ارزیابی میکنند. بدن، ورزش و سلامتی به صورت اموری طبیعی دیده میشوند، اما در واقعیت در رابطه با قدرت و دانش تعریف شدهاند. بر اساس دیدگاه فوکو ورزشهای مدرن جدید، پزشکان و کارشناسان آموزش و پرورش را قادر کرد که بدنها را بر اساس جنس [6]هدف قرار دهند و کنترل کردن ورزش برای مردان معنای نظامیپیدا کرد، در حالیکه برای زنان اینگونه در نظر گرفته شده بود که فیزیولوژی آنها با تمرینهای نیرومندانه و فعالیتهای شدید متناسب نیست. از دهۀ1960، هدایتهای دولتی عظیم، مردان و زنان را به ورزش هدایت کرد. ایروبیک زنان در حوزۀ خود اعترافی گذاشته شد و تناسباندام به عنوان آروزی شخصی شده تلقی شد که به طرق مختلف به حکومتمندی به خود [7] کمک میکند. این امور قدرت و اختیار کارشناسان پزشکی و متخصصان تناسباندام را باز تولید کرد(گیلوانوتی[8]، 2005: 104). [9] فدرستون از فرهنگ مصرفی و بدن نمایشی صحبت میکند. بر طبق این نظریه از اوایل قرن بیستم فرهنگ مصرفی شکل میگیرد. در فرهنگ مصرفی مدیریت وکنترل بدن در راستای ساختن بدنی آراسته خواهد بود. توجهی که در این دوران به بدن میشود، تنها به خاطر حفظ سلامت نیست، بلکه در راستای توجه به نمای بیرونی بدن است. در این دوران درون و بیرون بدن (نمای بیرونی) در جهت تغییر و دگرگونی و زیباسازی نمای بیرونی بدن، به هم ملحق میشوند(توماس، 2003: 51). در واقع فدرستون مدیریت بدن را در راستای فرهنگ مصرفی و سرمایه داری میبیند. اما پژوهشهای کوکلی نشان داده است که از اواسط 1970 بسیاری از مردم دنیا از منافع فعالیت فیزیکی و سلامت آگاه شدند. این آگاهی مشوق زنان برای مشارکت در ورزش و به دست آوردن سلامتی بود. با وجود اینکه هنوز هم تفکّر سنّتی دربارۀ زنانگی وجود دارد و این تفکّر به تیپ زن آرمانی وابسته است که به زبان امروزی زنی لاغر و دارای جذّابیت جنسی است، تأکید بر گسترش مهارتهای بدنی و قدرت فیزیکی افزایش یافته است(کوکلی[10]، 2003: 237-234). بر اساس نظر گیدنز نیز بدن به صورت جزئی از بازتابندگی دنیای امروز در آمده است. واقعیت این است که رژیمهای بدنسازی و توجه به آراستگی و نظافت جسم در طی دورۀ اخیر تجدد بدن را در برابر گرایشهای بازتابی مداوم، خاصه در شرایطی که کثرت انتخاب وجود داشته باشد، تأثیرپذیر کرده است. هم برنامهریزی و تنظیم زندگی و هم پدید آمدن گزینههایی برای انتخاب شیوۀ زندگی که به طور اصولی با رژیم غذایی در هم آمیختهاند. کاملاً کوتهبینانه خواهد بود اگر این پدیده را فقط به عنوان تغییر الگوهای آرمانی ظواهر جسمانی ( مثلاً رواج باریکاندامی یا جوان نمایی ) یا فقط به عنوان تأثیرات بازتابی تبلیغات تجاری تفسیر کنیم. واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدنهای خویش میشویم و هر چه محیط فعالیتهای اجتماعی ما از جامعۀ سنّتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر حس میکنیم (گیدنز [11]، 1378: 140) . اما در حوزۀ مطالعات فمنیستی دو دیدگاه در کل رایج است: دیدگاه اول که رابطة زنان را با مصرف و مدیریت بدن به مانند رابطة ظالم و مظلوم توصیف میکند. در این رویکرد زنان ابژۀ سرمایهداری شناخته میشوند و اساس بر این است که آنها کنشگرانی منفعل هستند که کنترل بر بدن خویش را به طرق گوناگون از دست دادهاند، اما دیدگاه دوم، دیدگاههای جدیدی را متأثر از تئوریهای پساساختارگرایانه و پست مدرن دربارۀ زیبایی و صنعت زیبایی ارائه داده است. براساس این دیدگاه، زنان با فرمهای مختلف مدیریت بدن درگیر هستند. بر اساس این دیدگاه زنان میتوانند عاملیت خودشان را از طریق مدیریت فعال و متنوع بدن و اعمال شیوههای زیبایی ابراز کنند(پترسن[12]، 2007: 72). اما پساساختارگراها بر نیازهای متفاوت زنان تأکید میکنند و متذکر میشوند که ورزش به طور بالقوه توانایی آن را دارد که مرزهای جنسیّتی را بشکند و دوگانگی آنها را بازسازی کند. در واقع ورزش هم میتواند دوگانگیهای متضاد را تقویت کند، هم میتواند این دوگانگیها را به چالش بکشد. این به چالش کشیدن را در حوزۀ ورزشهای قدرتی که زنها در آن مشغول هستند میتوان شاهد بود. همچنین اهمیت قدرت فردی زنان در مقاومت کردن در مقابل دوگانگیها را بیان میکند. در واقع در ذات این نظریه ما مقاومت و تنوع دیدگاه را شاهد هستیم. بر اساس این دیدگاه زنان با توجه به متن میتوانند زنانگی سنّتی را بپذیرند و از طریق ورزش آن را باز تولید کنند و هم میتوانند آن را به چالش بکشند. همچنین دو دسته پژوهشها در این زمینه موجود است که اطلاعات متنوعی را در زمینۀ تصویر بدنی، عزّت نفس و شیوۀ تغذیه این افراد فراهم کرده است. یک دسته از محققان مانند دیبارتلو و شفر[13]، 2002 و میلرز ودیگران[14]، 1999) اطلاعاتی را کسب کردهاند مبنی بر اینکه ورزشکاران زن تصویر مثبتتر و الگوهای تغذیه سالمتری دارند و در مقایسه با همسالان خود که ورزش نمیکنند، کمتر دچار عوارض استخوانی میشوند. دسته دوم مانند (دوکوئین[15]، 2004؛ جانز[16]، 1994، کرین ودیگران، 1996[17])نشان دادهاند که محیطهای ورزشی فشاری را ایجاد میکنند که به اعمالی مضر برای سلامتی از قبیل بی اشتهایی عصبی، تمرینهای بیش از حد و آموزشهای زیانآور منتهی میشود. اهداف پژوهش عبارت هستند از: هدف اصلی: - نشان دادن الزاماتی است که پرداختن به ورزش با ارزشها و هویّت جنسیّتی دارد و همچنین نقشی که ارزشهای جنسیّتی با انتخاب و جهتگیریهای ورزشی دارد. اهداف فرعی: - شناخت نقش ورزش در کردار بدنی و نمای ظاهری - شناخت نقش عوامل اجتماعی در انتخاب ورزش در میان انتخابهای دیگر در حوزۀ مدیریت بدن(جراحی زیبایی و رژیم) - شناخت کارکردهای جسمی و روانی ورزش
روش پژوهش اکثر بررسیهایی که از طرف زنان پژوهشگر دربارۀ زنان انجام شده به صورت کیفی هستند و فمینیستها اغلب معتقد بودهاند که در پژوهشهای جامعهشناختی باید از روشهای کیفی بهره گرفت تا زنان و مردان مورد پژوهش امکان شنیده شدن را بیابند و امکان نگرش و درک جهان از جایگاه افراد مورد پژوهش فراهم شود (ابوت و والاس، 1380: 276). همچنین در هنگام انجامدادن مطالعات مربوط به زنان از طریق روش کیفی، دید کاملتر، رساتر و دقیقتر از واقعیت اجتماعی بهدست میآید. فمنیستها ظاهراً روشهای کیفی را ابزار بهتری برای پژوهش جنسیّتی میدانند زیرا روش کیفی: - متضمن تساوی بیشتری میان پژوهشگر و پژوهش شونده است. - امکان منظور شدن دیدگاه پژوهش شونده را در روند پژوهش فراهم میکند. - پژوهش شوندگان را به موضوعهای جدا از هم تبدیل نمیکند ( ابوت و والاس، 1380: 286) . در این پژوهش از روش کیفی استفاده شد. به دلیل اینکه بررسی زنانگی به عنوان یک سازۀ اجتماعی، در قالب تجربه زیسته زنانه میگنجد. این تجربۀ زیستی زنانه با توجه به بافت مذهبی و دینی و سنّتی ایران به نوعی منحصر فرد نیز است. از طرف دیگر تجربۀ زیسته زنانه را نمیتوان با آمار و ارقام مشخص کرد. آنچه را در پژوهشهای علوم اجتماعی شاهد هستیم غفلت از تجربۀ زیسته زنانه است که لایههای پنهان زندگی زنان را روشن میکند. در این مطالعه از روش مصاحبه استفاده شده است. از میان مصاحبههای کیّفی از روش مصاحبههای شبه ساختاریافته استفاده شد. مصاحبهها را به این دلیل شبه ساختار یافته میخوانیم که در طراحی پرسشها حداقلی از ساختار وجود داشته است. دلیل مصاحبه با 36 نفر این بوده است که دادهها شروع به تکرار شدن کردهاند. در روش کیّفی هرگز گردآوری دادهها به پایان نمیرسد، بلکه تنها ممکن است با سطحی از اشباع مواجه شویم، در آنجا دادهها آغاز به تکرار شدن میکنند، در چنین نقطهای، میتوانیم چنین فرض کنیم که میشود به گردآوری دادهها خاتمه داد. بدیهی است نمونهای این چنین کوچک نمیتواند نمونهای نمایا حتی در سطح شهر تهران باشد و لذا نتایج حاصل از این مصاحبهها به هیچ وجه تعمیمپذیر نیستند، اگر چه روشهای کیّفی دیر زمانی است که ادعای تعمیم را فرو نهادهاند. روش نمونهگیری در این پژوهش، نمونهگیری گلوله برفی است. استفاده از این تکنیک نمونهگیری در مواردی رواج دارد که افراد نمونه با کمک کسانی انتخاب شوند که در ابتدا با آنها آشنا هستیم. بنابراین، این نمونه مانند گلوله برفی است که میغلتد و در حین غلتیدن بزرگتر میشود. بدین معنا که مصاحبه با افراد آشنا آغاز شد و سپس با معرفی و هدایت آنها با سایر اعضای جمعیت مصاحبه شد. بنابراین، در آغاز به فدراسیون مربوط و مربیان ورزشی مراجعه شد. نمونه مورد مطالعه مجموعاً 36 نفر از بانوان، با طیف سنی 46 -14 سال، شهر تهران بودند. به صورت فردی با 31 نفر و گروهی با 5 نفر از آنها مصاحبه شد.13 نفر از این افراد مربی یا قهرمان حوزۀ ورزشی خود بودند و سایرین به صورت غیر حرفهای ورزش میکردند. سوالات مصاحبۀ کیّفی بر حول این 5 محور(پرسشهای باز) مطرح شد. - هدف زنان ورزشکار از ورزش کردن چیست؟ - نوع نگاه آنها به کلیشههای جنسیّتی در حوزۀ ورزش چگونه است؟ - چه تغییراتی در خود بعد از استمرار در ورزش مشاهده کردهاند؟ - دلیل انتخاب این رشتۀ ورزشی چه بوده است؟ - نگرش آنها نسبت به مدیریت بدنشان در ورزش چیست و چگونه آن را محقق میکنند؟ یافتههای پژوهش بدن به مثابۀ سوژه:یکی از اهداف این پژوهش شناخت نقش ورزش در کردار بدنی و نمای ظاهری بود. بدن و سوژهگی بدن (مقابل ابژهگی)، گزینشگری در کردار بدنی با توجه به متن فرهنگی و خلق متن تلفیقی از مقولات مورد نظر بود. بعضی از وجوه عمده بدن، که مناسبتهایی با «خود» و «هویّت شخصی» دارند، از تمایزهایی بهرهمند هستند. نمای ظاهری بدن مشتمل بر همۀ ویژگیهای سطحی پیکر ما است، که برای خود شخص و برای افراد دیگر قابل رؤیت است، و به طور معمول آنها را نشانهای برای تفسیر کنشها به کار میگیرند.کردار مشخصکنندۀ آن است که فرد از نمای ظاهری خود چگونه در فعالیت روزمره استفاده میکند(گیدنز، 1378: 144). آنجلا اشنایدر معتقد است، هنگامی که از ورزش صحبت به میان میآید، اولین چیزی که به ذهن متبادر میشود بدن ورزشکاری است. این نکته آنگاه پررنگتر خواهد شد که صحبت از زنان ورزشکار درمیان باشد. آنچنان که او در مقالۀ خود (تعریف زن در متن) تصویری کوتاه از زنانگی را نشان میدهد. او مطرح میکند که تصویر زن آرمانی در ورزش ارتباط تنگاتنگی با بدن زن دارد. ظرافت، زیبایی و جذّابیت جزو ویژگیهای بدن زن تعریف میشوند، که این ویژگیهای زنانگی امری ثابت نیز نیستند و از نظر زمانی تغییر میکنند(اشنایدر[18]، 2000: 125-124). یکی از سؤالات این مصاحبه نیز با محوریت بدن است. اینکه بدن زن ورزشکار را چگونه تصور میکنند. نسرین، مربی ایروبیک، معتقد است: «تناسب اندام برای من خیلی مهمه، طرز راه رفتن یک شخص. اینکه یک شخص چطور راه میره، قدمهایی که برمی داره استوار باشه. شونههاش افتاده نباشه از نظر استیل بدنی خوب باشد.» به نظرپگاه، رزمیکار، :«استوار راه بره، چربی اضافه نداشته باشد. ولی نمیشه گفت قد بلند، چون قدتاحدی مربوط به ژنتیک است». یکی از مقولات مهم، تناسب اندام است که در مصاحبهها بسیار به آن اشاره میشود. پترسن اشاره دارد که در غرب امروز شکل و سایز بدن مشخصۀ بازنمایی خویش است. در این متن چاقی به معنی فقدان خود کنترلی، بیماری، تنبلی، کم تحرکی است. بنابراین، به عنوان یک داغ اجتماعی عمل میکند(پترسون[19]، 2007: 49). در این پژوهش نیز تناسب اندام یک ارزش اجتماعی و چاقی یک داغ محسوب میشود. گافمن معتقد است که این افراد برای پنهان کردن« داغ » چند خط مشی پیش میگیرند: 1- فرد برای آن که مانند هر فرد سالم مورد پذیرش همگان قرار بگیرد، بیماری خود را پنهان میکند. 2- سعی میکند از وخامت وضعیت خود بکاهد، تا آن را به کلی انکار کند. 3- سعی میکند خود را از صحنة زندگی اجتماعی کنار بکشد(گافمن‘[20]، 1386: 32). مرجان مربی ایروبیک از تغییر پوشش شاگردانش میگوید: «لباس پوشیدن تغییر میکنه اگه یه نتیجهای ببینند در ورزششون و لاغر بشن و تناسب پیدا کنند از لباسهایی متناسبتر استفاده میکنند. اولش که میان خیلی لباسهای گشاد میپوشند (داخل سالن باشگاه) که نشون ندن اونجاهایی که اذیتشون میکنه، آزارشون میده، ولی بعد از یه مدت راحتتر لباس میپوشن.» فاطمه کیک بوکسینگکار از علاقه به لباسهای متناسب میگوید: «بعد از ورزش دوست داشتم لباسهای متناسب بپوشم. چون مییاد بهم، قبلاً لباسهای مردونه و پسرونه میپوشیدم، ولی الان سعی میکنم لباسهای خانمی بپوشم. ده کیلو لاغر شدم دیگه ....» داغ دانستن چاقی میان ورزشکاران ایروبیک و رزمی تفاوتی نمیکرد. هردو این دسته از افراد ورزشکار چنین داغی را به وسیله پوشیدن لباسهای گشاد به نوعی پنهان میکردند، و بعد از رسیدن به اندام مورد دلخواه خود پوشش خود را تغییر میدادند. این مسئله این شبهه را در ذهن بسیاری ایجاد کرده که این آداب ایروبیک است که افراد را به تغییر پوشش مجبور میکند، اما این مسئله در باشگاههای ایروبیک به علت نداشتن لباس مخصوص به خود بیشتر جلوه میکند. برای هر دو گروه امر سلامت مهمترین امر است. تمایزی میان این دو گروه بر سر معیارهای سلامت وجود ندارد. آنها این معیارها را از ورزش انتظار دارند و برای بهدست آوردن آن تلاش میکنند. در واقع درخواست سلامت طبقه و حتی سن را در مینوردد. پریسا 44 ساله: «خودم را که نگاه میکنم میبینم خیلی بهتر از خانمهای دیگه هستم، چهره را نمیگم.... فقط به خاطر ایروبیک. دیگه هیچ جام درد نمیکنه، هیچ وقت کمر درد نداشتم، نه زانو درد، نه آرتروز. وضعیت سلامتیم خیلی خوبه هیچ وقت مریض آنچنانی نمیشم. سرماخوردگی دو سه سال یک بار سراغم مییاد» عاطفه، تکواندوکار 14 ساله معتقد است:«هرکسی که ورزش میکند کمتر مریض میشود. برای من سلامتی خیلی مهمه شهرت و مسابقه و این حرفها مهم نیست. » مهرا 14ساله: «به نظر من ورزشی مثل تکواندو آدم را خوش تیپ نمیکنه، ورزش آدم را سالم وتندرست میکنه....» نکتۀ دیگر رعایت اصول صحیح نشستن، ایستادن و گام برداشتن است، که حتی این اصول نیز میتواند برساخته اجتماع باشد. بوردیو معتقد است سیاست جنسیّت در شیوههای راه رفتن، نگریستن و حتی یک جا ایستادن شکل میگیرد و عیان میشود. آرمان زنانه حجب و حیا و فروتنی بدن او را به پایین و به طرف زمین سوق میدهد، اما مرد آرمانی، در سلوک خویش به طرف بالا و بیرون از خویش حرکت میکند، در واقع بدن او معطوف به سایر آدمیان است. از نظر بوردیو بدن ابزاری برای یادآوری است که مبانی و مقدمات فرهنگ و دستهبندیهای عملی ریختار در فرآیند یادگیری و اجتماعی شدن که از همان اوان کودکی آغاز میشود، بر آن حک و رمزگذاری میشود(جنکینز[21]، 1385: 123 . ( نفیسه (ایروبیک) ورزشهای زیادی را تجربه کرده است. او یکی از تجربههای مثبت خود را از کلاس ایروبیک چنین میگوید: «وقتی از کلاس میاومدم بیرون راست راه میرفتم. بهخاطر نوع ورزشهای کلاس و این برای من، که همیشه قوز راه میرفتم و دیگران این را به من میگفتند، خیلی مهم بود. » در واقع نفس ورزش بدون تأکید بر نوع خاص به نوعی فرد را جامعهپذیر میکند که بدن آدمی (زن و مرد) به طرف بالا و بیرون از خویش حرکت کند. همچنین از خصوصیات دیگر بدن ورزشکاری قدرت و مقاومت بدنی است. فائزه، رزمیکار، 14 ساله :«یک خانم ورزشکار باید دیرتر مریض بشه، قدرت بدنی داره، بدن محکمی داره، به ضربه کوچک دردش نمیگیره. » الناز ( رزمیکار) 14 ساله :«به نظر من هم همینطور. بدن زن ورزشکار خیلی مقاومتره نسبت به بقیه. ولی وقتی از دور نگاه میکنی بدن رزمیکار را شاید اصلاً متوجه نشی بهخاطر اینکه آدم را عضلانی نمیکنه. » کردار بدنی، متن تلفیقی و گزینشگری: در تمام طی مصاحبههای اکتشافی و مصاحبههای اصلی با ایروبیککاران یا دوستان، آنها ورزش رزمی را ورزشی خشن میدانستند که این خشونت به کسانی که این ورزشها را میآموزند بر اثر تکرار و تمرین سرایت خواهد کرد. این خشونت باعث میشود که این زنان از زنانگی دور شده و ویژگیهای مردانه به خود بگیرند. و دربارۀ ایروبیک عکس این مسئله بیان میشود. برای سنجش این سخن نظر ورزشکاران ایروبیک و نیز رزمیکاران را راجع به بعضی از کدهای زنانگی جویا میشوم. فاطمه تکواندو را به مدت دو سال در فرهنگسرای بهمن انجام میدهد. به نظر فاطمه «ورزش وقتی قشنگه که اون ظرافت و اون دخترونه بودن را در کنارش حفظ کنه، همه چیز جای خودش را داره، در ورزش موقع مسابقه باید خشن باشی، همون جوری که ورزش حکم میکنه. بیرون از ورزش همون خانوم بودن خودت را حفظ کنی.» میترا مربی باسابقۀ ایروبیک معتقد است: « ایروبیک زیر مجموعۀ آمادگی جسمانی است و میتونه به نوبۀ خودش خشن انجام بشود خیلیها میبرن طرف رقص که اشتباه است، خود من میبرم طرف آمادگی جسمانی یعنی وسط ایروبیک از حرکات آمادگی جسمانی استفاده میکنم. ضربۀ پا، کیک، لگد، پرش.» اما نکتۀ جالب توجه بحث بدنهای مقاوم و قدرتمند و در عین حال ورزشی، رد بدنهای عضلانی از طرف زنان ورزشکار است، آنچه از فحوای کلام الناز بر میآید در کلام دیگر ورزشکاران نیز بر آن تأکید میشود. راحله مربی ووشو در فرهنگسرای خاوران، 23 ساله: «یک دختر یا یک زن نباید این شکل و شمایل را داشته باشد. چنین چیزی به بدن مردها شبیه ولی زنها نه، زنها زمخت میشن. دوست دارم اون ظرافت زنانه را حفظ کنم.» فاطمه که به مدت دوسال کیک بوکس کار کرده در مورد عدم علاقهاش به بدنهای عضلانی چنین میگوید: «خشونت رشته را دوست دارم، ولی دوست ندارم بدنم مثل مردها بشه. » بدن زنانه با ظرافتهای خاص خودش مورد علاقه ایروبیککاران و رزمیکاران است. مسئلهای که کشمور نیز به آن اشاره میکند. زنان ورزشکار باید از داشتن بدنهای ماهیچهای دوری کنند. ورزشکار موفق باید قدرتمند و قوی باشد ولی نشانههای آشکار این قدرتمندی برای زنان منفی است. افزایش ماهیچهها برای ورزشکاران زن یک پارادوکس خلق میکند. ماهیچههای بزرگ نمادی از قدرت مردانگی هستند. زنان باید در ورزش موفق باشند و قوی، بدون آن که نشانههایی از این مردانگی را با خود داشته باشند(کشمور[22]، 2000: 49)؛ اما نکتۀ مهم این است که رد بدنهای عضلانی نه فقط نظر افراد عادی، بلکه نظر زنان ورزشکار نیز هست. در واقع در اینجا نیز نوعی گزینش شکل میگیرد، قدرت، مقاومت بدنی و استوار و افراشته راه رفتن تا مدتها در انحصار مردان بوده است، اما امروز زنان ورزشکار برای رسیدن به آن تلاش میکنند، اما بدنهای عضلانی را انتخاب نمیکنند. همچنین در دوخت بسیاری از لباسهای زنانه اصل بر بازنمایی بدن زنانه و ابژهگی آن قرارگرفته است، و راحتی بدن در آن در اولویت دوم قرار گرفته است. زنان ورزشکار به خصوص دختران نوجوان با انتخاب پوششهای اسپرت به نوعی این سبک پوشش را به چالش کشیدهاند. لباسهای اسپرت در درجۀ اول، مانند کفشهای اسپرت، راحتی آنها به چشم میآید در درجۀ دوم زیبایی. نازنین ایروبیک کار: «مثلاً من اسپرت میپوشم، اکثراً میگن مثل پسرایی، حداقل یک کفش خانمانه پاشنهدار پا کن. یا مثلاً مانتوهات رو تنگتر بگیر. ولی من میگم من دوست دارم تو کفش یا مانتو راحت باشم، لباسهای خانمانه آدم رو محدود میکنه. » فاطمۀ تکواندوکار نیز معتقد است : «من اصلاً کفش پاشنه بلند نمیتونم بپوشم، یا مانتو خیلی تنگ باشه که برای یک هزارم اگر اتفاقی افتاد برای دفاع از خودم بتونم حرکت درست را انجام بدم.» که این نیز به نوعی نشان از گزینشگری این زنان دارد. عوامل اجتماعی: شناخت و فهم عوامل اجتماعی که میتوانند در این حوزه تأثیرگذار باشند نیز از اهداف فرعی پژوهش محسوب میشود، که در این حوزه نقش مدرسه، رسانه و خانواده بررسی شد. ورزش، تأثیر و عملکرد مدارس: برنامۀ رسمی مدارس برای پسرها و دخترها هیچگونه تفاوت سیستماتیکی ندارد، غیر از بازیهایی که بچهها در آن شرکت میکنند. با این حال، چندین روزنۀ متعدد دیگر برای رسوخ تفاوتهای جنسیّتی در آموزش و پرورش وجود دارد. این روزنهها شامل توقعات معلم، مراسم مدرسه و سایر جنبههای برنامه درسی پنهان است(گیدنز، 1373: 746). نسرین (مربی ایروبیک): «مدرسه دختر من با توجه به اینکه یه سالن ساختند، اما عملاً هیچ وقت برای بچه ارزش قائل نیستن که برن و ورزش کنند تو برنامۀ هفتگی شون اینکه هفتهای دوساعت که ورزش دارن تا اونجا که ممکنه معلم از وقتشون میزنه تا به درساشون برسن، حتی بعضی وقتها که نیم ساعت برای این میگذارند که ورزش کنند اونم بهانههای مختلف میارن که هوا بده، آلودگیه، مناسبت خاصیه.» اما یک سری از آموزشها در قالب آموزش پنهان مدارس است. در برنامۀ پنهان آموزش، دروس به صورت آگاهانه و عمدی تدریس نمیشوند، بلکه بهصورت تلویحی در روشها و سازمان مدرسه نهفتهاند. بر اساس برنامۀ پنهان مدارس، زنانگی در ورزش نیز به دختران آموخته میشود. این گونه مدارس امکانات خاص ورزشی را دارند مانند والیبال، بسکتبال، تنیس. دانشآموزان در قالب همین امکانات میتوانند ورزش کنند. فاطمه تکواندوکار: «زمان مدرسه اصلاً ورزش را دوست نداشتم. اون موقع معلممون میگفت باید والیبال بازی کنی و والیبال ورزشی بود که اصلاً دوست نداشتم. از این کار در میرفتم. ولی وقتی مربی گیرم میانداخت انگار بار دنیا را رو دوشم گذاشته، ولی از اون موقع رزمی را دوست داشتم با خودم میگفتم خوش بحالشون.» ورزش زنان و رسانهها: رسانههای همگانی، شامل روزنامه، مجلات، تلویزیون، سینما اغلب در ارتباط با سرگرمی درنظر گرفته میشود و بنابراین در زندگی اکثر مردم کم اهمیت قلمداد میشود. چنین دیدگاهی کاملاً گمراهکننده است. دنیای امروز وابسته است به ارتباط مستمر یا کنش متقابل میان مردمی که بسیار جدا از یکدیگر هستند. گیدنز معتقد است با جهانیشدن فزایندۀ رسانههای ارتباط جمعی، وجود عملکرد محافل و سازمانهای متعدد، در هر زمینه که خواهان شنیدن و نگریستن باشید، اطلاعات گوناگون میرسد و همین اطلاعات طبعاً راههای تازهای برای انتخاب در برابر شخص میگشاید. تأثیر چسبانهای تلویزیون و روزنامهها و ماهواره از طریق کنارهم قرار دادن موقعیتها و حالتهای گوناگون، شکلها و نمادهای ویژهای به وجود میآورد و شیوههای زندگی بیسابقه، انتخابهای تازهای را القا میکنند. از سوی دیگر تأثیر رسانههای جمعی فقط در جهت کثرتگرایی و تنوعطلبی نیست، رسانههای جمعی ما را به موقعیتهایی هدایت میکند که شخصاً هرگز امکان تماس یا آشنایی مستقیم با آنها را نداشتهایم، ولی از طرف دیگر بین جایگاهها و سکونتگاههایی، که درگذشته به کلی از یکدیگر مجزا خبر بودهاند، نیز ارتباطهایی برقرار میکند(گیدنز، 1378: 124). در این میان تلویزیون تأثیرگذارترین رسانه محسوب میشود. عملاً هر خانوادهای یک دستگاه تلویزیون را دارد. افراد خانواده ساعات زیادی را برای دیدن برنامههای آن صرف میکنند. اما این رسانه در به تصویر کشیدن ورزش زنان چگونه عمل کرده است؟ سمیرا، تکواندوکار: «الان زنان در رشتههای مختلف ورزشی پیشرفت کردهاند، ولی اصلاً منعکس نمیشه فقط در حد اخبار، زیاد نمیرن طرف زنها. برای اینکه میخوان نشون بدن زنها ضعیف هستند». مرجان، ایروبیککار: «ببینید در ورزش، ورزش خانمها را نمیتونند نشون بدن فقط گوش میکنیم. مثلاً فلان تیم ملّی دخترها این مقام را کسب کرده، ولی اصلاً نمیبینیم این مسابقه چی بوده. اگه خودشون را ببینیم خیلی بهتره. فقط سمعی با اون برخورد میکنیم. واسه همین تأثیرش خیلی کمتره ولی خوب، خانمها دارن کارخودشون را میکنند». مریم، تکواندوکار: «اونقدری که به ورزش آقایون بها میدن به ورزش خانمها اهمیت نمیدن. کلاً در همه زمینهها به فعالیت آقایون بیشتر بها میدن. تلویزیون فقط اسمها را میبره، نشون نمیده. ورزش خانمها حتی با حجاب کامل در تلویزیون جا نیفتاده حدود چند دقیقه است مثل پیام بازرگانی». بانوان ورزشکار معتقد هستند که پوشش خبری مسابقات ورزشی بانوان بیشتر در حد گزارش خبری است. ما فقط به طور سمعی شنوندۀ پیروزیهای باشگاهی زنان ورزشکار هستیم. این وضعیت در روزنامهها یا مجلات به مراتب بدتر است. روزنامه و مجلات ورزشی زیادی در ایران به چاپ میرسد که هیچکدام آن مختص ورزش بانوان نیست. جالب توجه است که، رسانه و مدرسه در جهتگیری ورزشی، انتخاب ورزش، استمرار و یا مؤفقیت بانوان ورزشکار این پژوهش هیچگونه تأثیری نداشته اند. ورزش و خانواده: بحثی در گفتمان علمی و عامه وجود دارد که هنرمند شدن در خانوادۀ هنرمند، پیشرفت تحصیلی در خانوادۀ تحصیلکرده و ورزشکارشدن در خانواده ورزشکار مورد انتظار است. بوردیو نیز با بحث سرمایۀ فرهنگی و اجتماعی به نوعی به توجیه نظری این انتظار اجتماعی اقدام میکند. اما دربارۀ ورزش بانوان این مسئله آنقدر مصداق نداشت. در میان 36 مصاحبۀ انجام شده تعداد محدودی از مصاحبهها بود که خانواده آنها ورزشکار بودند و خانواده آنها باعث انتخاب رشته ورزشیشان شده بود که این مسئله در میان نوجوانان مصداق داشت، اما دربارۀ بقیه گروههای سنی اینگونه نبود و نقطۀ عطف آن بود که بسیاری از افراد نه تنها از طریق خانواده، با ورزش آشنا نشده بودند، بلکه به طرقی مورد مخالفت آشکار نیز قرار گرفته بودند و هرچه به سمت ورزشهای رزمی و به طرف جنوب تهران میرفتیم این مخالفتهای اولیه بیشتر به چشم میآمد. این در حالی است که مدارس و رسانه نیز نقشی در این حوزه ایفا نکردهاند. آسیه 22 ساله، رزمیکار ( فرهنگسرای خاوران) «مشوق اصلیم خودم بودم، همه میگن پدر و مادرم من نه، خودم اومدم. این ورزش را پیدا کردم بعد رفتم به اونها گفتم. اونها گفتند اگر دوست داری برو اول بابام مخالف بود خیلی میترسید که صدمه ببینم، دست و پام مخصوصاً بینی شکسته ولی من توجه زیادی نکردم. » فاطمه سرلک، 26 ساله، دو سال کیکبوکس و یک سال تکواندو «من خیلی علاقه داشتم به رشتههای بوکس، بعد اومدم فول کیک بوکسینگ ثبت نام کردم. ولی چون مامان و بابام نمی گذاشتند... » فاطمه نیز دلیل مخالفت پدر و مادرش را ترس از آسیبدیدگی میداند، در واقع آگاه نبودن خانوادهها به این نوع ورزش باعث بهوجود آمدن پیشداوری در ذهن آنها شده. فاطمه میگوید: « من دو سال کیک بوکس کار کردم، هیچ اتفاقی برام نیفتاد. در حالیکه میتونست من یک تصادف بکنم و دماغم بشکنه.» فائزه، 14 ساله، کاراته (شهرک غرب): «اوائل کار مامانم موافق نبود، ولی بعدش چرا. فکر میکردن ورزش خطرناکیه.» از سوی دیگر وجود کلیشههای جنسیّتی دربارۀ ورزش نیز خودش یکی از دلایل مخالفت خانوادههاست. سمیرا، تکواندوکار: « اوایل که برادرم میرفت من هم خیلی اصرار داشتم برم، خب میگفتن دخترونه نیست، ولی بعد با اصرار خودم و برادرم موافقت کردن.» راحله، مربی وشو: « مامانم میگفت اگه بری هیکلت مردونه میشه، ولی من توجه زیادی نکردم.» مریم، تکواندو کار 24ساله: «مامانم و خواهرام خیلی میگن اینقدر ضربه تو شکمت میخوره، نازا میشی، هزار تا مشکل پیدا میکنی...» در واقع با وجود کلیشهها و اطلاعات غلط در این زمینه و مخالفت والدین یا تشویق نکردن آنها، نوجوانان و جوانان دختر به طرف علایق خود میروند. در طی مصاحبههای اکتشافی متوجه پیشداوری نسبت به ورزشهای رزمی شدیم. بسیاری ورزشهای رزمی را ورزشی خشن میدانستند و معتقد بودند که این خشونت به کسانی که این ورزشها را میآموزند بر اثر تکرار و تمرین سرایت خواهد کرد. این خشونت باعث میشود که این زنان از زنانگی دور شده و ویژگیهای مردانه به خود بگیرند. برای سنجش این سخن نظر رزمیکاران را راجع به این مسئله جویا میشوم. از بچههای رزمی میپرسم:« در ورزشی که انتخاب کردید چقدر خشونت میبینید ؟ در رفتار شما چگونه تأثیری گذاشته است؟«پگاه قهرمان تیم ملی و برندۀ 13 مدال معتقد است: «در ورزش کاراته خشونتی وجود نداره، یه خورده اعتماد به نفس بالا میره، شما دخترهای ورزشکاری که میبینی کمتر متکی به دیگران هستند.. بهم میگن یه خورده خشنی، ولی من قبول ندارم. به خاطر اون اعتماد به نفسی که دارم میخوام کارهام رو خودم انجام بدم میگن. » سحر تکواندوکار از برچسب زدن به بچههای رزمی صحبت میکند : «مثلاً وقتی عصبانی میشم یه چیزهایی بهم میگن که از وقتی رفتی کاراته خشنتر شدی. به نظر خودم اصلاً این طور نیست. من فکر میکنم از وقتی اومدم اینجا آرومتر شدم. صبورتر شدم.» کارکردهای روانی ورزش: از اهداف دیگر پژوهش شناخت کارکردهای روانی ورزش بود که بعد از تحلیل مصاحبهها در سه مقولۀ امنیت، اعتماد به نفس و شادی جا گرفت. بدن و امنیت: به نظر هدیه، رزمیکار، 99% خانوادههای ایرانی به دلیل فراگیری فنون دفاع شخصی، فرزندان دختر خود را به رشتههای ورزشی رزمی میفرستند. هدیه خاطرهای را که در آن از این فنون برای حفظ امنیت خود کمک گرفته است تعریف میکند: «یکبار ساعت 8 یا 9 شب به من حمله شد. اونم که نمیدونسته من رزمیکارم یه درسی بهش دادم که دیگه نره سراغ نفر دیگهای. » منیژه تکواندوکار: «برام پیش نیومده که بخواد اتفاقی بیفته که من هم بخوام این فنهایی که یاد گرفتم استفاده کنم، ولی همین که آدم بدونه که یه ورزش را بلده که یه آدم بتونه از خودش دفاع کنه. این باعث میشه اعتماد به نفس آدم بره بالا. » اما صحبت نازنین صنعتگر دختر ایروبیککار جالب است. نازنین:« برای من خیلی از این اتفاقات افتاده. ... واقعاً شانس آوردم که ورزشکار بودم. » بحث اعتماد به نفس در اینجا نیز مطرح است. اعتماد به نفسی که ورزش به نازنین داده است اهمیت نوع ورزش را کمرنگ کرده است. درمیان تمام رزمیکارها فقط دونفر از آنها بودند که فراگیری دفاع شخصی دلیل انتخاب ورزششان بوده است. بقیه هنوز به این مسئله فکر نکرده بودند. در واقع شاید یادگیری فنون دفاع شخصی انگیزه انتخاب ورزش نبوده است، اما جزء آثار و نتایج ورزش کردن بوده است. اعتماد به نفس: ورزش عرصهای است که حضور در آن چه در حوزۀ حفظ سلامت و چه در حوزۀ ورزش قهرمانی اثر شایانی در بالا بردن اعتماد به نفس افراد دارد. زنان در این حوزه است که مهارتهای جدیدی را میآموزند و مهارتهای پیشین خود را تقویت یا باور میکنند. برای بسیاری از زنان عدم اعتماد به نفس ارمغانی از فقدان حضور در اجتماع در برهۀ زمانی خاص است. در واقع ورزش عرصه ای تعریف شده و موجه برای حضور زنان در اجتماع است. راحله، 26 ساله مربی وشو، دیپلم، مجرد : «اعتماد به نفس من اول خیلی پایین بود، ولی الان دو برابر شده ...» مینا، مربی ایروبیک فرهنگسرای بهمن و متأهل : «از نظر اعتماد به نفس، اعتماد به نفس بالا رفت، اصلاً تو جمع نمیتونستم سؤال بپرسم و بلند حرف بزنم، ولی از وقتی اومدم ورزش هم روحیهام شاد شده و هم اعتماد به نفسم رفته بالا...» خانم صالح، مربی ایروبیک، معتقد است: «شاگردهایی که تا دیروز نمیتوانستند 10 تا پله را راحت بروند بالا امروز که بیست تا پله را خیلی خوب میروند معلومه اعتماد به نفسشون میره بالا.» برای هدیه و پگاه که محصل هستند و در سطح قهرمانی فعالیت میکنند، پیروزیها و پیشرفتهایشان اعتماد به نفس به آنها میبخشد و این اعتماد به نفس را جزء شاخصۀ رفتارشان میدانند. شادی: بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی از نبود عرصههای شاد سالم در ایران سخن گفتهاند. باشگاههای ورزشی یکی از عرصههایی است که در کنار کارکرد اصلی خود مکانی برای شاد بودن نیز است. یک دلیل آن به علت ذات خود ورزش است که باعث آزاد شدن هورمونهایی در بدن میشود که باعث نشاط و شادی میشود. دلیل دیگر محیط باشگاهها است، محیطی که در آن افراد تنها نیستند، دربعضی از ورزشها موسیقی نیز در به وجود آمدن عرصهای شاد کمک میکند. حتی مشاهده شد که هنگام نرمش و آماده شدن برای ورزشهای رزمی نیز از موسیقی استفاده میشود. زهرا، 26 ساله ایروبیک کار چنین میگوید: «ورزش که اومدم خیلی شاد شدم. اینقدر شاد نبودم بیشتر کسل بودم چون بیشتر تو خونه و مدرسه اینها بودم. از وقتی اومدم ورزش همه میگن روحیهات شادتر شده. » نازنین، 22 ساله ایروبیککار، هم همین نظر را دارد: «بعضیها وزنشون زیاد پایین نمیاد، تو همون وزن میمونند. با این حال اون ورزش را ادامه میدن. چون روحیهشون شاد میشه. بعضی وقتا اون تناسب اندام میره کنار و اون روحیه براشون مهم میشه.» سارا، 22 ساله ایروبیککار، هم همین نظر را دارد: «خوب من از اولش آدم شادی بودم، ولی شادتر شدم. مثلاً اگر در کلاس ایروبیک یه اخمو داره ورزش میکنه ما سربه سرش میگذاشتیم چرا نمیخندی، بخند، همه آدمهای بداخلاق وقتی میان ایروبیک همشون میخندن یعنی باید بخندی.... » مادری و همسری (ارزش): فهم و شناخت نقش ارزشها در رابطه با ورزش چه از نوع قهرمانی و چه از نوع سلامتی از اهداف ضمنی این پژوهش محسوب میشود. دورۀ مادری فعال (یعنی دورانی که همۀ فرزندان خانه هستند و سنین آنها پایین است) سختترین دوره برای مادران برای اختصاص وقت برای خود است. اما مشکل اینجاست که هنوز برای کمک به مادران در این دوره قدمهای زیادی برداشته نشده است. همچنین ورزش نه از نوع قهرمانی حتی از نوع سلامتی برای زنان شاغل و دانشجو برنامهریزی نشده است. بهترین ساعات باشگاه در اکثر باشگاهها برای مردان است (صبح بانوان و بعدازظهر آقایان). میتوان گفت تمایزات الگوی تفریحی زنان و مردان ناشی از تفاوت نقشی است که جامعه برای آنها معنا کرده است. خانم منصوربک، مربی ورزش رزمی و از قهرمانان این حوزه، در قسمتی از مصاحبۀ خود از یکی از چالشها صحبت میکند. «ببین یک مرد وقتی از کلاس ورزش مییاد یک لیوان آب خنک میدنش، یه چایی یه عصرانهای که خستگیش در بره، ولی یک خانم هیچ وقت این شرایط را نداره. از کلاس مییاد خسته است دوست داره بشینه تمدد قوا کنه، ولی باید برای کار روزانه که هیچ وقت تموم نمیشه آماده بشه، خانمها بعد از تأهل دوشیفت کارن، یه سری بیرون از منزل و یه سری منزل. حالا ورزش را هم جدا حساب کنید و این واقعاً سخته و یکی از ترمزهای بزرگ ما همینه و اینکه فرهنگ ورزش خانمها درایران جا نیفتاده. » وضعیت برای مادرانی که فرزندان کوچک دارند بغرنجتر است. این افراد از کمبود زمان نیز رنج میبرند. وودوارد[23] بر این اعتقاد است که اگرچه اوقات فراغت و لذتطلبی مایۀ انبساط خاطر و آزادی تلقی میشود، اما در عمل هنجارهای مربوط به زنانگی به عنوان محدودیتها و الزامات قدرتمندی در کسب اجازه برای شرکت در فعالیتهای تفریحی عمل میکند(روجک[24]، 1995: 35). در این مصاحبهها ما سه دسته افراد را داشتیم:
این در حالی است که اکثر کسانی که به ورزش میآیند با بچههای کوچک خود یا با مهدکودکهای آنها باید چانهزنی کنند تا وقتی برای خود پیدا کنند، و درمیان مصاحبهها هیچ باشگاهی مشاهده نشد که برای آن ساعت محدودی که (یک الی دو ساعت) مادران در آنجا مشغول ورزش هستند، فضایی (هر چند کوچک) برای کودکان آنها مهیا کرده باشند، در حالیکه اکثر مادران حتی مادران غیر شاغل با این مشکل مواجه هستند. در واقع وجود این فضا باعث حضور بسیار بیشتر بانوان در باشگاههای ورزشی خواهد شد و ما در این پژوهش شاهد ارزشگذاری بالا و اولویت بخشیدن بر انجامدادن وظیفۀ مادری و همسری نسبت به انجامدادن فعالیتهای ورزشی (ورزش بر محور سلامت و ورزش قهرمانی ) بودیم. آنچه در این مقاله آمد، نمونۀ کاری است که در آن از تجربۀ زیستۀ زنان در حوزۀ ورزش بهره برده شده است. که به نوعی بیانکنندۀ تأثیر وتأثر جنسیّت و فرهنگ در حوزۀ ورزش بود. تجربۀ زیستهای که به علت غلبه روشهای کمی در حوزۀ پژوهشهای اجتماعی نسبت به آن غفلت شده است. بحث و نتیجهگیری زنانگی در متن کشوری شرقی با گرایش مذهبی معنای گستردهای دارد. زنانگی در اینجا با نوع خاصی از حجب همراه است، که این حجب با زبان بدن خود را نشان میدهد. اما چقدر از اطلاعات دربارۀ زنانگی و بدن زنانه، از آگاهی از تجربۀ زیسته زنانه به دست آمده است؟ میتوان گفت هم در بهدست آوردن این تجربه، و هم در بازنمایی و انعکاس آن غفلت شده است. در این پژوهش سعی بر آن بود که از تجربۀ زیسته زنان ورزشکار استفاده شود. دو رویکرد نسبت به ورزش ایروبیک وجود دارد. در رویکرد اول ورزشهایی مثل ایروبیک برای زنان رضایتبخش است و لذّت در آن نسبت به تمارین قدرتی اهمیت بیشتری دارد که این در اثر بازتولید همان ایدئولوژی مردسالار دربارۀ مردانگی و زنانگی است. در رویکرد دوم این افراد برای بهدست آوردن بدن ایدهآل تلاش میکنند و از این راه اعتماد به نفس، رضایت و جسارت به دست میآورند. همچنین دو رویکرد در ارتباط با زنانگی، مصرف و بدن دیده میشود. در رویکرد اول زنان ابژههای مصرف و مصرفگرایی هستند و رابطة میان زنانگی به مصرف و بدن ظالمانه دیده میشود. در رویکرد دوم این اعتقاد وجود دارد که زنان سوژههای مصرفگرایی تلقی میشوند، زنان قادر به مقاومت هستند و توانایی به چالش کشیدن اعمال و کالاهای فرهنگی موجود را دارند، در واقع زنان کنشگرانی آگاه هستند( جگر[25]، 2000: 54). در این پژوهش، در هر دو حوزۀ مذکور، رویکرد دوم مشاهده شد. زنان ایروبیککار برای بهدست آوردن بدن ایدهآل تلاش میکنند و به علت بهدست آوردن بدنی دلخواه، بالا رفتن توان جسمانی، جوانی، سلامت و عوامل دیگر اعتماد به نفسشان بالا میرود. در اینجا دیگر آنها ابژه نیستند، بلکه به سوژههای فعال تبدیل میشوند که با توجه به متن و موقعیت خود، سلائق خود را اعمال میکنند. در حوزۀ ورزشهای رزمی نیز همانطور که در مصاحبهها نیز آمد، تلفیقی از اضداد را داریم. به طور مثال تلفیقی از ظرافت و قدرت بدنی را میبینیم، برای این افراد حفظ ظرافت زنانه در عین بالا بودن قدرت بدنی و فراگیری فنون نیروبر رزمی مهم است. ورزشکاران رزمی معتقد بودند، میتوان بدنهای محکم، قوی و قدرت جسمانی بالا داشت، در حالیکه ظرافتهای زنانه را در کنار آن حفظ کرد. در واقع این افراد در رشتههایی با پیشینۀ تاریخ مردانه، هنجاری جدید میآفرینند و مقلدانی صرف از ورزش یا اصول ورزشی مردانه نیستند. زنان با توجه به موقعیت خاص خود، اعمال و کالاهای فرهنگی موجود را به چالش کشیدهاند و زنانگی متصور عامه را به نوعی توسعه دادهاند، اما به بعضی از حوزهها وارد نشدهاند. در واقع در اینجا به نوعی شاهد گزینشگری بر اساس متن هستیم. همچنین نگرش نسبت به مدیریت بدن این افراد بسیار نزدیک است. هر دو گروه از ورزشکاران نوعی عاملیت را در رفتار خود نشان میدهند. دختران و زنان ورزشکار از ورزش و مدیریت بدن خود خشنود هستند و اعتماد به نفس پیدا میکنند. میتواند این فرد تکواندوکاری در سالن مسابقه باشد یا ایروبیککاری در سالن ایروبیک. این «خود » است که در درجۀ اول اهمیت قرار دارد. در واقع بدن از سمت ابژهگی به سمت سوژهگی حرکت میکند. هر چه از مدت ورزش کردن میگذرد این سوژهگی را بیشتر میبینیم. از دیگر نکات برجسته، توافق این بانوان ورزشکار در دو حوزۀ بسیار متفاوت ورزشی، بر سر مهمترین کارکرد جسمی و روانی ورزش است. سلامت و اعتماد به نفس از مهمترین کارکردهای جسمی و روانی ورزش از منظر زنان ورزشکار بود که خود منشاء توانمندی اجتماعی و روانی این بانوان ورزشکار محسوب میشود. در حوزۀ انتزاعیتری مثل ارزشهای زنانگی، مادری و همسری در ورزش، باید گفته شود ما در این پژوهش شاهد اعمال اولویتی بالا بر انجامدادن وظیفه مادری و همسری نسبت به انجامدادن فعالیتهای ورزشی (ورزش بر محور سلامت و ورزش قهرمانی) بودیم. باید اذعان داشت ورزشکاران به تناسب سن و میزان تحصیلاتشان، کلیشههای جنسیّتی موجود در جامعه را در حوزۀ ورزش به چالش میکشند. این مسئله دربارۀ مربیان ورزشی و ورزشکاران رزمی (به خصوص در جنوب تهران) بیشتر صدق میکرد. اینان اندیشههای سنّتی خانواده دربارۀ ورزش رزمی را به چالش کشیدهاند. اکثر خانوادههای این افراد با ورزش کردن دخترانشان یا همسرشان در این حوزه مخالف بودهاند. رسانهها و مراکز آموزشی با توجه به نظریهها میتوانستند از عوامل اجتماعی تأثیرگذار و تسهیلگر در این حوزه باشند، اما آنچه در این پژوهش ثبت شد، غفلت و کم توجهی این نهادها به این امر بود. همانطور که گفته شد ورزش با خود عاملیتی را به همراه دارد، که نشانههای آن در این پژوهش با گزینشگری، خلّاقیّت، سوژهگی، تلفیق متن و مقاومت مشاهده شد. در واقع همۀ اینها نشانههایی از وسعت بخشیدن معنای زنانگی است. این عاملیت و خلّاقیّت در ورزش به نوعی دیدگاه سازهگرایانه را نیز به چالش میطلبد و فضا را برای خلّاقیّت و گزینشگری کنشگر اجتماعی باز میکند. در واقع پسا ساختارگراها نیز بر اهمیت قدرت فردی زنان تأکید دارند. برای تعریف مجدد زنانگی میبایست به تجربۀ زیسته زنانه رجوع کرد و اجازه داد خود آنها تعریفی از آن ارائه دهند و دلیل کنشهایشان را بیان کنند. زنانگی در متنهای مختلف معناهای مختلف مییابد، رنگ عوض میکند و شناخت آن به همزیستی، همدلی و شناخت متن نیاز دارد.
[1]. kran [2]. Hargreaves [3]. Coakly [4]. Duncan [5] Defrence [6] sex [7] Technology of the self [8] Gilvanotti [9] :Thomas [10] Coakly [11] Giddenz [12] Petersen [13] Dibartolo & Shaffer [14] Millers et al. [15] Duquin [16]Johns [17]Krane. [18]. Schneider [19]. Petersen [20] Gofman [21] Jenkins [22]. Cashmore [23]. woodward [24]. Rojec [25]. Jagger | ||
مراجع | ||
آبوت پاملا، والاس کلر(1380). جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، تهران: نی جنکینز، ریچارد(1385).پی یر بوردیو، ترجمه لیلا جو افشانی و حسن چاوشیان، تهران: نی. دوفرانس، ژاک(1385). جامعه شناسی ورزش، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران: توتیا. گافمن، اروین (1386). داغ ننگ: چاره اندیشی برای هویت ضایع شده، ترجمۀ مسعود کیانپور، تهران: مرکز. گیدنز، آنتونی (1378). تجدد وتشخص : جامعه و هویّت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نی. گیدنز، آنتونی (1373). جامعه شناسی، ترجمۀ منوچهر صبوری، تهران: نی.
Cashmore, E (2000). Sport culture. London: Rout ledge Coakly, J (2003). Sport in society issue and controversies. New York: Mcgrowhill Duncan, M. C., and Messner,M. A. (1998). The media Image of sport and Gender. See in: lawrence A. wenner (1998). Media sport London: Rout ledge. Duquin, M. E. (1994). The body snatchers and Dr. Frankenstein revisited: Social construction and deconstruction of bodies and sport. Journal of Sport and Social Issues, vol 18, 268–281. Givlianotti, R (2005). Sport a critical sociology. London: Politypress Hancock, P. Hughes, B. Jagger, E. Patterson, K. Russell, R. Tulle-Winton, E. Tyler, N. (2000). The body, culture and Society. London: Rout ledge. Hargreaves, J (1997).Women s Boxing and Related Activities: Introducing Images and Meanings. Body & Society, December 1997; vol. 3, 4: 33-49. Johns, D (1996). Fasting and feasting: Paradoxes of the sport ethic. Sociology of Sport Journal, 15, 41–63. Krane, V., Choi, P.Y.L., Baird, S.M., Aimar,C.M., Kauer, K.J. (2004). Living the Paradox: Female Athletes Negotiate Femininity and Muscularity. Sex Role, vol.50, March 2004. Krane, V., Greenleaf, C., & Snow, J. (1997). Reaching for gold and the price of glory: A motivational case study of a former elite gymnast. The Sport Psychologist, 11, 53–71. Marten-DiBartolo,P., and Shaffer, C. (2002). A comparison of female college athletes and nonathletes: Eating disorder symptomatology and psychological well-being. Journal of Sport and Exercise Psychology, 24, 33–41 Miller, K. E., Sabo, D. F., Farrell, M. P., Barnes, G. M., & Melnick, M. J. (1999). Sports, sexual behavior, contraceptive use, and pregnancy among female and male high school students: Testing cultural resource theory. Sociology of Sport Journal, 16,366–387. Petersen , A (2007). The body in question. London , New York : Rout ledge Rojec, C (2004). The leisure for leisure. london: Rout ledge Schneider, A (2000). On the definition of women in the sport context. London and New York: Spon. Thomas, H (2003). The body & dance and culture. New York: Macmillan | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 13,953 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 2,866 |